سایت رسمی محمد رضا گلزار

برای تنها سوپر استار محبوب سینمای ایران

سایت رسمی محمد رضا گلزار

برای تنها سوپر استار محبوب سینمای ایران

دانلود قسمت اول سریال عشق تعطیل نیست

Eshgh Tatil Nist Ghesmate 1


کارگردان: بیژن بیرنگ

موضوع: طنز اجتماعی

بازیگران :محمد رضا گلزار، مهناز افشار، زانیار خسروی، مهرانه مهین ترابی، شهرام حقیقت دوست، علیرضا خمسه، مائده طهماسبی، بهنوش بختیاری، حدیث میرامینی، رضا ناجی و …

خلاصه داستان :داستان سریال «عشق تعطیل نیست» درباره‌‌ رها و نفس زوجی جوان است که آستانه هفتمین سالگرد ازدواجشان با اتفاقاتی روبرو می‌شوند که زندگی خود و اطرافیانشان را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

 برای دانلود قسمت اول 1 سریال «عشق تعطیل نیست » روی لینک .... سایت گلزاریا. کلیک... کنید 


دانلود قسمت اول سریال عشق تعطیل نیست

دانلود آهنگ من دلم میشه محمدرضا گلزار برای مرتضی پاشایی

دانلود آهنگ جدید محمدرضا گلزار به نام من دلم تنگ میشه

شعر : پوریا موتابین | تنظیم : حسین سالاری مقدم


320 Download Music - MP3

128 Download Music - MP3

 دانلود از سایت رادیو جوان برای بالابردن میزان رکورد ...

کلیک کنید


 

OUT NOW ON RADIOJAVAN

مدتى بود تصمیم داشتم ترانه و آهنگى رو به همه ى کسانى که عزیزى رو از دست دادند تقدیم کنم هیچوقت فکر نمى کردم این عزیز مرتضاى نازنین باشه ...

ترانه ى "من دلم تنگ میشه" تقدیم به دوستِ همیشه عزیز من مرتضى پاشایى


 

Lyrics: Pouriya Motabean

Melody: @naser_zeynalii

Arrangement: @salarmoghadam2

Guitar: @saeedbanazadeh

 

 


320 Download Music - MP3

128 Download Music - MP3

من دلم تنگ میشه + دانلود

 

 

منبع : سایت گلزاریا برای محمدرضا گلزار
این سایت در اینستاگرام توسط محمدرضا گلزار عزیز فالو شده است

 

دانلود اجرای محمدرضا گلزاردر کنسرت خصوصی پاشایی و بنیامین

به نقل از سایت گلزاریا , دیشب کنسرت محمدرضا گلزار,مرتضی پاشایی و بنیامین در سالن کنسرت و همایش های وزارت کشور برگذار گردید .

ویدیو کنسرت « خاص گلزاریا » در ادامه مطلب برای دانلود گذاشته شده است

دانلود کنید و لذت ببرید

یا حق !

 

 

 

 

 

دانلود نرم افزار سایت محمدرضا گلزار

سایت گزاریا برای دسترسی شما عزیزان اقدام به طراحی نرم افزار اندرویدی کرده است که بتوانید به راحتی آخرین اخبار سایت گلزاریا را از طریق گوشی همراه دریافت نمایید . برخی از ویژگی های این نرم افزار: آخرین اخبار سایت گلزاریا امکان بروز رسانی آبدیت خودکار ورژن جدید آبدیت خودکار اخبار سایت (24 بار در روز) دریافت پست های انجمن دریافت پست های سایت ویدیو ذخیره کردن پست های محبوب خود در نرم افزار

منبع : http://www.realgolzaria.ir


سایت گزاریا برای دسترسی شما عزیزان اقدام به طراحی نرم افزار اندرویدی کرده است که بتوانید به راحتی آخرین اخبار سایت گلزاریا را از طریق گوشی همراه دریافت نمایید .

برخی از ویژگی های این نرم افزار:

آخرین اخبار سایت گلزاریا

امکان بروز رسانی

آبدیت خودکار ورژن جدید

آبدیت خودکار اخبار سایت (24 بار در روز)

دریافت پست های انجمن

دریافت پست های سایت ویدیو

ذخیره کردن پست های محبوب خود در نرم افزار

منبع : http://www.realgolzaria.ir/realgolzaria/1679

نرم افزار اندروید سایت گلزاریا

دانلود


مصاحبه جدید محمدرضا گلزار در ماهنامه فیلم

مصاحبه کامل محمدرضا گلزار در مجله تخصصی « فیلم »

محمدرضا گلزار سوپر استار ایران بعد از سالها سکوت خود را میشکند و مقتدرانه از خودش دفاع میکند .

سوپر استار صبور سینمای ایران , و سلطان قلب ها اینبار مصاحبه ای کاملا متفاوت به همگی ارایه میدهد





گفتگو با محمدرضا گلزار

روزه سکوت

 

محمدرضا گلزار پس از ظهور پر سر و صدایش به عنوان ستاره خوش سیمای سینمای پر زرق و برق اواخر دهه 1370 مسیری طولانی و پر فراز و نشیب را پیمود و اکنون در سال های کم کاری ناخواسته اش با نگاهی تحلیلی به گذشته و مسیری که پشت سر گذاشته می نگرد.سوچر استار بی رقیب سینمای ایران که پیرامونش را هاله ای از حاشیه ها و حرف و حدیث های تمام نشدنی گرفته ,هنوز با هر حرف و خبر تازه ای تیتر اول رسانه ها می شود . چه بسیار درباره موضوع های فرعی و به ظاهر کم اهمیتی مثل دستمزد او و نحوه مراوده اش با کارگردان ها و تهیه کننده ها کاغذ سیاه کرده اند و چه فراوان درباره روابط شخصی و زندگی خصوصی اش داستان و ماجرا ساخته اند . او اکنون در سالهای پختگی و تجربه , همچنان مورد توجه جامعه است و شهرت و محبوبیت را با هم دارد . شاید تعداد نقش های قابل تامل و بازی های منتقد پسندش زیاد نباشد ,اما در جایگاه یک پدیده سینمایی مورد بسیار مهم و قابل بحثی برای فضای کلی سینمای ایران در دو دهه اخیر است . با او درباره تجربه ها و آموخته هایش حرف زدیم و تحلیلش را درباره مفهوم جان اول شنیدیم . حرف های او نه فقط به اعتبار نقش ها و کارنامه بازیگری اش , که  با توجه به جایگاه خاصش در طول بیش از پانزده سال فعالیت بی وقفه در این سینما ,ارزش تاریخی زیادی دارد و روایت قابل تاملی است از زبان یک سوپر استار

ساناز صفایی

 

****

ظهور شما در سینمای ایران از همان ابتدا در قالب شمایلی بود که ویژگی و الزارم های خاص خودش را حتی به نویسنده و کارگردان دیکته می کرد . مثلا پرسونای گلزار اقتضا نمیکند که بد طینت و آب زیر کاه باشد یا برای به دست آوردن خواسته اش از ارزش ها و چارچوب های اخلاقی اش عبور کند . از این جهت شما یاد آور پرسونای فردین یا ناصر ملک مطیعی هستید . آن ها را هم هیچ کارگردانی نمیتوانست از چارچوب شکل گرفته شان خارج بکند . شما چه قدر در شکل گیری پرسونای سینمایی گلزار نقش آگاهانه داشتید ؟ چه طور تشخیص می دادید که کدام اکت ها یا رفتارها از چارچوب شخصیتی شما خارج است و نباید به آن ها تن بدهید ؟

 

  • زمانیکه کارم را شروع کردم نقشی در انتخاب هایم نداشتم ,بلکه انتخاب میشدم . زنده یاد ایرج قادری من را برای بازی در سام و نرگس انتخاب کردند و در دو فیلم بعدی ام هم همین روال ادامه پیدا کرد . شام آخر سومین فیلمی بود که بازی کردم اما اولین فیلمی از من بود که اکران شد . پس از آن در یک چارچوب جلو رفتم و انتخاب هایم در مسیری قارر گرفت که آگاهانه بود . البته در بحث انتخاب,بد نیست که به این موضوع هم اشاره کنم که فیلم نامه های سینمای ایران خیلی متنوع نیست و تهیه کننده ها ریسک نمیکنند که سراغ فیلم نامه های متفاوت و متنوع بروند . بنابراین وقتی درباره انتخاب های من به عنوان بازیگر صحبت میشود باید یادمان باشد درباره انتخاب های من در حد امکانات موجود داریم صحبت میکنیم .

 

یعنی با همین امکانات این پرسونا را از خودتان ساختید یا اصلا هیچ وقت نقش متفاوتی به شما پیشنهاد نشد ؟

  • در سینمای ما نقش های منفی هم متعدد نیستند . شاید هفتاد هشتاد درصد فیلم نامه هایی که به مرحله ساخت می رسند,چارپوب مشخصی دارند . اگر هم منظورتان نقش منفی است که بله,شاید نقش منفی کوتاهی در کاری به من پیشنهاد شده اما تشخیص دادم بهتر است آن را کار نکنم . آن تعدادی  هم که نقش اول فیلم منفی بوده ,آن قدر برای من جذابیت نداشته که پیشنهاد را بپذیرم . البته اخیرا در مادر قلب اتمی (علی احمد زاده ) یک نقش متفاوت بازی کردم یا در دلم میخواد (بهمن فرمان آرا) در یک نقش کوتاه متفاوت بازی کردم که تا بحال در این قالب دیده نشده ام . نقش معتادی که پسر رضا کیانیان در فیلم است . فکر میکنم کمی دیدگاهم متفاوت شده و نوع انتخاب هایم هم فرق کرده . شاید این اتفاق باید بعد از بوتیک می افتاد . بارها این را گفته ام اما دوست دارم اینجا یک بار دیگر در یک مجله تخصصی سینما باز هم تکرارش کنم : شاید اگر بوتیک که چهارمین فیلم من است و منتقدان بر این باورند که بهترین کار من هم هست ,به بخش مسابقه جشنواره فجر راده داده میشد  مسیر زندگی و کارنامه بازیگری من تغییر میکرد و انتخاب های دیگری می کردم . کما این که اگر درست خاطرم باشد منتقدان مجله «فیلم » همان سال من را به عنوان بهترین بازیگر نقش اول مرد انتخاب کرده بودند . به هر حال میخواهم بگویم اگر این اتفاق می افتاد شاید اصلا انتخاب های متفاوتی میکردم . بعد از آن دوباره آتش بس در بخش مسابقه راه داده نشد. همین روند در نوع نگاه من اثر گذاشت و باعث شد بیش تر به سمت فیلم های عامه پسند روی بیاورم و به استقبال مردم اهمیت بدهم

 

این که میگویید اگر بوتیک به بخش مسابقه راه پیدا میکرد ذهن را به سمت این سوال می برد که مسیر شما بر چه اساسی شکل گرفته ؟ نگاه شما معطوف به تاییدهای بیرونی بود یا هدف هایی در ذهن داشتید و تا به حال هم آن ها را دنبال میکنید ؟4

  • نه , شاید اشتباه بیان کردم . بحث آن جایزه نیست . بحث این است که شاید مسئولیتم سنگین تر میشد ,نوع مخاطبانم تغییر میکرد و نوع نگاه منتقدانی که خیلی هم بعد از آن با من مغرضانه برخورد کردند ,متفاوت میشد . اگر جریان برای من به آن سمت می رفت ,مجبور میشدم در جهت رضایت منتقدان هم که شده انتخاب های دیگری در پیش بگیرم .

اما به نظر می رسد نسبت به حفظ این شمایل خیلی احساس مسئولیت می کردید و مسیرتان مشخص بوده . بلاتکلیفی,سردرگمی و تغییر مسیرهای 180 درجه ای کم تر در کارنامه شما دیده میشود . واقعا آگاهانه سعی کردید پرسونایی که از شما شکل گرفته را حفظ کنید ؟ چون به هر حال از «ستاره» انتظار خاصی می رود .

  • فقط بخاطر احترام به منتقدان است که هیچ وقت و هیچ جا در هیچ گفت و گویی جوابی به هیچ کدام از نقدها نداده ام . همیشه به منتقدان و نوشته های شان احترام گذاشته ام اما احساس مسئولیتم در قبال مردم است .

شاید در نخستین نگاه این طور به نظر برسد که محمدرضا گلزار سوپر استار خوش چهره ای است که صرفا با اتکا به زیبایی و جذابیت ظاهری اش تماشاگران را مسحور میکند . اما گذشته از نقاط اوجی مثل بوتیک,که توانایی بازیگری اش را ثابت کرد,به نظر می رسد لایه های عمیق تری در بطن پرسونای سینمایی شما وجود دارد که تا به حال چندان جدی گرفته نشده ,مثلا نوعی معصومیت کودکانه که گاهی با شیطنت همراه است جزو نشانه های اصلی شمایل شماست . جزییاتی از این دست را چگونه به بازی تان اضافه کردید یا اصلا آن ها را در وجودتان کشف کردید ؟

  • من بر اساس نوع نقشی که قرار است بازی کنم یک نمودار ترسیم میکنم . یعنی این روش همیشگی من است که سر هر کاری قبل از شروع ,نموداری ترسیم میکنم و نقطه های عطف نقش را بر اساس فیلم نامه مشخص میکنم و کارم را انجام میدهم . به اضافه این که به هر حال چیزهای درون من است که از من جدانشدنی است ,یعنی در بنیای شخصیت و ظاهرم وجود دارد .

حساسیت های شما درمرحله تایید فیلم نامه مشهور است و گفته می شود به شدت مراقب تصورتان در ذهن مخاطب هستید . نقطه محوری این حساسیت کجاست ؟ آیا اهمیت نقش و نوع شحصیت پردازی برایتان مهم تر است یا دنبال حفظ چارچوبی هستید که شما را به جوان اول فیلم ها تبدیل می کند ؟ به عنوان مثال شما هیچ وقت نقش هایی مثل معلول و گدا و پیرمرد و ... را بازی نکردید و روی چهره پردازی تان هم خیلی حساس هستید . در حالی که خیلی از بازیگران مشهور سینمای ما و حتی ستاره ها سعی میکنند با بازی در نقش های متفاوت و غیر متعارف  توانایی بازیگری شان را ثابت کنند . شما جزو معدود بازیگرانی هستید که همیشه قالبی در آن شگرد دارید را حفظ میکنید و اصراری بر بازی متفاوت ندارید . فکر میکنید این ملاحظات برای حفظ جایگاه ستاره ای شماست یا قبول دارید که در طول این مدت یک پرسونای سینمایی از شما شکل گرفته که باید آن را حفظ کنید و نگذارید تصویرتان در قالب جوان اول سینما در ذهن مخاطب مخدوش شود؟

  • تا کنون پیشنهاد خاصی هم نداشتم که مرا وسوسه کند . جلوی دوربین بروم . اگر نقش خوبی باشد قطعا استقبال میکنم . البته من از این دست نقش ها هم داشتم . دومین کارم زمانه است که نقش یک فلج را داشتم و تمام فیلم را روی ویلچر بازی کردم .

این یک استثنا است  در کارنامه شماست , به اضافه این که در زمانه هم چهره شما مخدوش نشده و صرفا همان محمدرضا گلزار را روی صندلی چرخ دار میبینیم . این با نقش معتاد,عقب افتاده و چیزهایی شبیه آن فرق میکند . منظور بیش تر آن دست نقش هایی است که بازیگرها وقتی میخواهند توانایی های بازیگری شان را ثابت کنند سراغ آن ها میروند . مثل نقش شهاب حسینی در حوض نقاشی.

  • نه , این را نمیپذیرم . بازیگر با بازی در نقش معلول که نباید خودش را نشان بدهد . قطعا دلیل انتخاب آقای حسینی هم این نبوده و به نظرم خود آن نقش برایش جذاب بوده. چون اگر کسی بخواهد ثابت کند بازیگر خوبی است صرفا نباید از این دست نقش ها بازی کند . این قضیه را که شاید متاسفانه از دید خیلی ها منطقی باشد نمیپذیرم . این که مثلا بیاییم گلزار را چاق کنیم که در یک نقش متقاوت قرار بگیرد . سر پروژه ای رفتم ,کار آقای حاتمی کیا ,گفتند ما چاقت میکنیم پنجاه ساله ات میکنیم . صورتت را این طور و آن طور میکنیم . .... البته خود آقای حاتمی کیا هم به انی شکل موافق نبودندفقط متفق القول بودیم که در یکی از اپیزودهای دعوت من بازی کنم . داشتیم فکر میکردیم که کدام یکی را انتخاب کنیم که گروهی که کار طراحی را می کردند این پیشنهاد را دادند . من گفتم نه , این کار را نمیکنم .

 

نقشی که بعدا فرهاد اصلانی بازی کرد ؟

  • بله , البته آقای اصلانی بازیگر توانایی هستند اما پیشنهاد من همین بود که از اول بازیگری را بیاورید که مناسب این نقش باشد نه این که من را آدم دیگری و شکل دیگری بکنید . مردم پس می زنند . باور کنید این کار را میکنند . الان شاید شما ده ها نقش مثال بزنید که فلان بازیگر بزرگ در دنیا یا در ایران این کار را کرده و مردم هم استقبال کردند اما در ایران و درباره من این اتفاق نمی افتد

البته در دنیا هم بازیگران مطرحی داشتیم,به خصوص در سینمای کلاسیک,که هیچ وقت چهره و ظاهرشان را تغییر ندادند و هیچ وقت نقش هایی خارج از شمایلی که با مخاطب آشنا بوده ارائه نکردند. مثل جان وین,همفری بوگارت ,کلارک گیبل و ....

  • بله , اما خیلی های دیگر هم هستند که نقش هایی از این دست را امتحان نکردند یا کردن و جواب نداده . کما اینکه اگر جایی هم تا حدودی جواب داده ,من پا پس نکشیدم . مثلا همین نقش پسر معتاد آقای کیانیان که در فیلم آقای فرمان آرا دارم . خیلی من را زشت کردندو بدترین لباس را هم تنم کردند .

با این اوصاف چرا این نقش را قبول کردید ؟

  • چون در وهله اول کار کردن با شخص بهمن فرمان آرا خودش یک مساله اساسی است . چون به نظر من آدمی بی نظیر است و کلی از او یاد گرفتم . نکته ای که برای من خیلی جذاب و دوست داشتنی است حاضر جوابی,شیرینی و شوخ طبعی بهمن فرمان آراست . یعنی همیشه به هر کدام از دیالوگ های من خیلی هوشمندانه و با شوخ طبعی بسیار جواب میدادند . مثلا اگر نکته ای را از پشت دوربین میخواستند بعد از برداشت اول اشاره کنند و من حواسم نبود و پشتم به دوربین بود,آقای فرمان آرا از سر جایشان بلند میشدند , می آمدند و در گوش من نکته ای را گوشزد میکردند . نکته که باید گفته میشد . میخواهم میزان احترامی را که به بازیگرشان می گذاشتند بگویم ,چون در آن سن و سال هر کارگردان دیگری ترجیح میدهد بنشیند و بازیگر را صدا بزند . خیلی برای او احترام قائل هستم . در مجموع ,هم دوست داشتم در کار آقای فرمان آرا بازی کنم و هم نقش برایم جذاب بود .

 

چطور چنین ریسکی کردید که نقش فرعی بازی کنید ؟

  • من قبلا هم نقش کوتاه و مکمل داشته ام در دموکراسی تو روز روشن

بله اما آن نقش یک فرشته مرگ بوده که ظاهر خیلی قوی و تاثیر گذاری دشاته یعنی چهره شما را مخدوش نمیکرده و آن شمایل همیشگی را تخریب نمیکرده . اما این معتادی است که به گفته شما هیات به هم ریخته و زشتی دارد

  • فکر میکنم وقتی فیلم را ببینید به جواب این سوال تان می رسید.

به نظر می رسد کاراکتر مستقلی دارید و شیفته نام های بزرگ نیستید . یعنی انگار دنبال وام گرفتن از اسم های بزرگ نبوده اید ...

  • صد در صد همین طور است . هیچ وقت گرفتار و درگیر کارکردن با کارگردان شوالیه و صاحب نام نبودم و نیستم . کما این که از همه آن ها هم پیشنهاد داشتم . اگر با آنها کار نکردم به خاطر این بوده که اگر کاری ناموفق بشود,که الان میبینید زیاد دارد اتفاق می افتد,همه بار ناکامی آن فیلم به گردن من خواهد افتاد. البته عاشقانه دوستشان دارم برای انیکه در کارنامه هر کدام از آنها شاهکارهایی هست ولی برای من هیچ گونه شیفتگی ایجاد نمیکند . چون من وقتی وارد سینما شدم عاشق و شیفته سینما نبودم . انتخاب شدم و به همین دلیل هم با این که نوع انتخاب هایم فرق کرده اما باز هم مردم مد نظرم هستند . عشقی که سال های سال است مردم به من می دهند برایم از همه چیز مهم تر است . یک سال و دو سال نیست , چهارده سال است . از سال 79. همکاران شما و منتقدان چهارده سال است میگویند گلزار بخاطر چهره اش آمده . 14 سال است اولین سوال در هر مصاحبه ای از من این است که شما به خاطر چهره تان مشهور شدید یا دیده شدید . این در حالی است که بچه ای که سال 79 , هفت ساله بوده الان لیسانسش را گرفته . یعنی دبستان ,راهنمایی,دبیرستان و دانشگاهی اش تمام شده ..هوز این ها دارند می گویند گلزار در اساس چهر اش مشهور شده .

چرا هیچ وقت با کارگردانانی مثل مسعود کیمیایی,داریوش مهرجویی,بهرام بیضایی و ناصر تقوایی کار نکردید ؟

  • آقای بیضایی و آقای تقوایی مگر چند سال یک بار فیلم می سازند ؟ قرار بود در یک فیلم آقای بیضایی بازی کنم که آن پروژه به هم خورد . این را هم بگویم که آقای بیضایی از همه تست گرفتند و قبل از من هم از همه بازیگران دیگر تست گرفته بودند . روزی که رفتم دفترشان تست دادم از در که بیرون آمدم دستیار اوشان دنبالم آمد و گفت آقای بیضایی در فیلم آخرتان را میخواهند ببینند . من هم فیلم ها را فرستادم و دیدند . گفتن اوکی است و شما یک سری تمرین تئاتر دارید و بعد شروع خواهیم کرد . با آقای افشین هاشمی تمرین ها را شروع کردیم . اما متاسفانه با تهیه کننده به مشکلی برخوردند که آن پروژه کنسل شد . بعد به منزل شان رفتم و با من صحبت کردند که چرا این پروژه کنسل شد .

مهرجویی چه طور؟ قرار بود در مهمان مامان حضور داشته باشید ؟

  • راستش سر آن کار همه دورخوانی ها را انجام داده بودم . سر پل تجریش می نشستم با گردو فروش ها , گردو می شکستم و می فروختم . ابزارش را تهیه کرده بودم . لباس های من سر صحنه بود  یک روز امین حیایی زنگ زد گفت : رضا بریم دور خوانی»تمام دورخوانی ها را من و خانم آدینه و آقای پور شیرازی با هم انجام داده بودیم . یعنی معمولا فقط ما سه نفر بودیم . بقیه نمی رسیدند بیایند . ما سه تا می رفتیم و دورخوانی ها را با آقای مهرجویی انجام می دادیم . امین که زنگ زد گفتم ... امین به من زنگ نزدند . گفت : یعنی چی ؟ به من امروز زنگ زدند  دورخوانی بروم ,حتما تو امروز نیستی , امین رفت و آمد گفت : رضا پارسا آنجا بود . گفتم : عجب کار غیر حرفه ای ! یعنی چی؟ لباس های من آنجاست .. خیلی بهم برخورد . گفتم : لباس های من رو بگیر بیار.گفت : حالا بیا صحبت کن .. گفتم اصلا حرف نزن . فقط لباس های من رو بگیر . یک روز آقای مهرجویی به امین گفته بوده که رفیقت خیلی کار بدی کرد که یک دفعه گفت نمی آیم . امین هم میگوید یعنی چی ؟ آقای مهرجویی هم گفته آقای شریفی نیا آمده گفته رضا گلزار گفته من نمی آیم . آقای مهرجویی که گفته حالا ما چه کنیم ؟ ما همه تمرین هایمان را با رضا کردیم . شریفی نیا هم گفته مشکلی نیست من یک نفر را دارم آماده است . پارسا پیروز فر . هر وقت بگویید می آورمش  سر صحنه . این ها را هیچ وقت هیچ جا نگفتم . دوست دارم الان بگویم . بعد آقای مهرجویی می گوید بگویید بیاید , رفته , تمرین تمام شده , صبح امین زنگ زده به رضا شریفی نیا که چرا ؟ چی شده ؟ چرا با رضا گلزار چنین رفتاری کردی ؟ شریفی نیا هم گفته چرا رفته سر کما و ته ریشش را زده و به من نگفته . امین گفته بود به تو چه ربطی دارد ؟ مگر باید از تو اجازه بگیرد ریشش را بزند ؟ شریفی نیا هم گفته باید حتما به من میگفت و با من هماهنگ میکرد . این چیزها پیش آمد که نشد و متاسفانه دیگر فیلم برداری شروع شده بود و از قول من به آقای مهرجویی منتقل شده بود که من گفته ام سر این کار نمی آیم و انصراف داده ام .

 

دعوت را هم که گفتید نقش را نپسندیدید ..

  • بله کلا نشد که کار کنم . وگرنه آقای حاتمی کیا را بسیار دوست دارم

اما یک چهره مهم دیگر هم داریم که مخصوصا در استفاده از ستاره ها ید طولانی دارند و معمولا فیلم هایش جوان اول دار هم هستند و نقش یک قهرمان دارند . دست کم دوبار شنیدیم که قرار است با مسعود کیمیایی همکاری کنید , در سربازهای جمعه و متروپل . چه شد که نشد ؟

  • آقای کیمیایی از کارگردان های عزیزی هستند که حتما اگر تمایل داشته باشند با هم کارخواهیم کرد . متاسفانه در متروپل و سربازهای جمعه نشد که با آقای کیمیایی همکاری کنم ولی همان طور که گفتم اگر پروژه های بعدی ایشان بشود , من هستم .قلبا دوستشان دارم و همه کارهای قبلی شان را دیده ام و دنبال کردم ام .

به نظر می رسد بعضی از این حرف ها تعارف است و شما شرایطو ملاحظاتی برای حضور در یک پروژه و حفظ جایگاه و موقعیت خودتان دارید که شاید فیلم سازهایی در سطح کیمیایی , در نظر نمیگیرند یا به آن ها تن نمیدهد .

  • من فرصتی برای اشتباه کردن ندارم . این دیالوگی است که به همه کارگردان هایی که به من لطف دارند و نمیخواهم از دست من ناراحت بشوند می گویم . وقتی مردم این قدر به من اعتماد می کنند که با این که دو سال است هیچ کاری نداشتم وقتی کاری از من پخش میشود باز با استقبال عمومی در هر شرایطی مواجه میشوم نمیتوانم اشتباه انتخاب کنم .

نکته مهم در تعریف قالب شخصیتی جوان اول این است که مخاطبان معمولا بین نقش و بازیگر فرقی نمیگذارند و مثل یک دیزالو نامحسوس زندگی واقعی بازیگر و بازی اش  در قالب نقش به هم پیوند می خورد . در مورد شما به نظر می رسد از این آمیختگی ناراضی نیستید و گاهی تعمد دارید که مردم پرسونای سینمایی شما را عین واقعیت زندگی خودتان بدانند . چه قدر مراقب تصویری هستید که از شما در ذهن مخاطب شکل گرفته است ؟

  • تا جایی که نقش آسیب نبیند سعی میکنم در جهت همان شمایلی باشد که از من در ذهن مخاطب شکل گرفته . اما جایی هم هست که نقش طوری ایجاب میکند که دیگر نمیتوانی مقاومت کنی و باید از قالب گلزار فاصله بگیری 

موقع انتخاب حواس تان به نقش و دوری و نزدیکی اش از شمایل گلزار هست ؟

  • به هر حال من هم تا جایی می  پذیرم که مردم از حدی به آن طرف گلزار را دوست ندارند ببینند . ولی به هر حال در دوست دارم تابع نقش باشم . هر دو طرف را باید رعایت کرد .

شما تنها بازیگری هم هستید که چند بار نقش خودتان را بازی کردید . بازی در توفیق اجباری (محمدحسین لطیفی) در نقش خودتان و حضورتان در خانه و زندگی خودتان در همین راستاست . چه قدر پرسونای سینمایی تان به شخصیت واقعی تان پیوند خورده ؟ به نظر می آید سعی کرده اید در قالب داستان به صورت ناخود آگاه به مخاطب تصویری از گلزار ارائه بدهید .

  • بله , فیلم نامه توفیق اجباری به این شکل نبود و وقتی من انتخاب شدم تغییر کرد .

به هر حال شحصیت اصلی هم نام شما و سوپر استار مشهور سینما شد . طبیعتا با این اوصاف هر چه قدر هم به مخاطب تاکید شود این زندگی واقعی رضا گلزار نیست و داستان است , بازهم تصویر سازی از شخصیت واقعی شما در ذهن مخاطب اتفاق می افتد.

  • اتفاقا خیلی ازآن کاراکتری که دیدی شخص من بود ولی آن نقش را من انتخاب نکردم . آقای لطیفی سراغ من آمدند و انتخابم کردند . بعد آن فیلم نامه را به سمت و سویی بردیم که مقداری شکل واقعی به خودش گرفت

رگه های رمانتیک پرسونای سینمایی شما با جنس رمانسی که مثلا محمدرضا فروتن یا بهرام رادان ارائه می دهند فرق مهمی دارد  و آن ظرافت و شکنندگی این شخصیت , پشت ظاهری مغرور و زیباست . چه قدر در شکل دادن به این مفاهیم در نقش های تان تاثیر داشتید و چه قدر ناشی از اتفاق و تصادف است ؟

  • این جزو تحلیل هایی است که بعد از نمایش فیلم توسط شما و همکارانتان ارائه می شود . برای من بعد از انتخاب نقش ترسیم همان نموداری است که عرض کردم . یعنی وقتی ترسیمش می کنم این شکنندگی ده برابر به چشم می آید . این ظرافت و شکنندگی در سام و نرگس متفاوت بوده . الان دارم به این فکر میکنم که کدام کارها را می توانم مثال بزنم که این شکنندگی را به شکلی متفاوت ترسیم کرده ام

شاید بوتیک بهترین مثال باشد . جهانگیر در تمام فیلم آدمی درون گرا با همان ظرافت و شکنندگی است که پشت ظاهری مغرور و قوی کاملا پنهان شده  و انگار با چشم ها و نگاه بازی می کند .

  • واقعا بازی در این فیلم بسیار سخت بود . مدام نماهای واکنش داشتم و تماما با چشم بازی کردم . یک سکانس در فیلم هست که حمید نعمت الله می گفت ما دوربین را تراک میکنیم روی صورت تو و تو باید با چشم هایت  یک بازی کنی, با صدایت یک بازی کنی  و با میمیک صورتت هم یک بازی. وقتی این را گفت یک ربع من و آقای کلاری می خندیدیم . همه هم بودند . من می گفتم خب حمید جان یک توضیح بده از هر کدام چه میخواهی . سکانس آخری که من شاپوری را می برم داخل حمام سکانس پلان است . شاپوری را می برم,می کشم و بر می گردم . میگفت وقتی تراک میکنیم , همین طور که دارم می آیم روی صورتت,بغض را توی چشمهایت ببینم و جوری باید با لحن صدایت بازی کنی که شاپوری اقرار کند با اتی بوده و خشم هم در صورتت کم کم ایجاد شود . تمرین کردیم و بازی کردیم و باز تمرین کردیم و آن قدر تمرین کردیم که شد . اگر فرصتی هست یک خاطره هم  از اینجا تعریف کنم .

بله , حتما

  • گریمور داخل بود و قرار بود وقتی ما داخل می رفتیم دوربین بدون کات بیرون بماند تا من برگردم بیرون . من و گریمور یک دلخوری از هم داشتیم و گریمور محترم ما آقای محمدرضا قومی متاسفانه با من قهر بود و حرف نمی زد . ظرف خون را گذاشته بود بالای سیفون که خون بردارد و گوش و صورت من را سریع گریم کند و من بیرون بیایم . وقتی من رضا رویگری با شدت تو بردم , چون تاریک بود ندیدیم و سر رضا خورد به سیفون و شیشه خون برگشت روی من . من هم فکر کردم سر رضا شکسته که من خون خالی ام . مدام با صدای خیلی یواش میگفتم رضا خوبی؟ او هم دست میزد به سرش و با همان صدای آرام می گفت : رضا خون !» حسابی ترسیده بود و فکر میکرد واقعا خون خودش است و فرصتی هم برای تکرار نداشتیم چون تمام لباس من خونی شده بود . تام اینها سکانس پلان است . می رویم تو و من بیرون می آیم و گوشه دیوار روی زمین می نشینم و خون از سرو صورتم می آید . وقتی تو بودیم و آن اتفاق ها افتاد من مدام می گفتم خوبی ؟ و رویگری می گفت آره آره خوبم برو برو . آقای قومی یک کلمه هم نمیگفت که این خون گریم بود . خیلی جدی کنار دیوار ایستاده بود . کار خودش را کرد و تمام . من آمد بیرون . توی تمیرن ها که کات می دادیم و می گفتند عالی بود و برویم همین را بگیریم . من به شوخی می گفتم بروید جمعش کنید کشتمش . اما پلان که تمام شد هر چه می فگتم بچه ها بروید رضا را بیاورید واقعا حالش بد است , هیچ کس باور نمیکرد . آنجا از ترس افتاده بود روی زمین .

 

یعنی واقعا خودش نفهمیده بود لایی سرش نیامده ؟

  • نه , به قدری سرش محکم خورده بود که باور کرده بود . مرتب دست می زد به سرش میدید خون است و فکر می کرد واقعا از سرش دارد خون می آید .

 

از دهه هشتاد که رئالیسم اجتماعی در سینمای ایران مد شد و فیلم ها تحت تاثیر سینمای اصغر فرهادی به سمت انتقاد اجتماعی و لحن گزنده و فضای مستند وار رفتند , بعضی از بازیگران عملا فرصت های کم تری برای فضای مستندوار رفتند,بعصی از بازیگران عملا فرصت های کمتری برای بازی در نقش های مطلوب شان پیدا کردند . شما به دلیل رگه های رمانتیک نقش هایتان ترجیح دادید به الگوی قدیمی و ترکیب دو نفره گلزار-حیایی برگردید . برداشت تان این است که حل شدن در جریان رئالیستی و مستندوار رایج در فیلم های اجتماعی امروز باعث میشود به وجوه ستاریه ای و شمایل آشنای جوان اولی تان لطمه وارد شود؟

  • اصلا این طور نیست . از هر ده فیلم نامه ای که به دست من می رسد,هشت تایش بی تردید از جنس کار آقای فرهادی است . اتفاقی که افتاده این است که خیلی ها فکر می کنند میتوانند اصغر فرهادی بشوند . اما نمیتوانند . آقای فرهادی جریان سازی کرده و همه قرار نیست الزاما به شکل و شمایل او و در مسیر او فیلم بسازند . چون یک فیلم ما اسکار گرفته دیگر همه دلشان میخواهد جدایی نادر از سیمین بسازند .

 

البته یک بحث هم بحث هزینه است . طبیعتا یک فیلم نامه با دو بازیگر در یک آپارتمان هزینه کمی دارد نسبت به یک فیلم پر لوکیشن و پر بازیگر .

  • یکی از دلایلش این است

همین طور ممیزی و عوامل دیگر فیلم سازها را به سمت فیلم نامه های ساده و جمع و جور اجتماعی و خانوادگی می برد

  • متاسفانه دیگر قهرمان پروری نداریم . عاشقانه خوب نداریم این جنس سینما را دیگر اصلا یادمان رفته . متاسفانه ما میخواهیم راحت و ساده به همه جا برسیم . الان از هر ده فیلم نامه ای که دست من می آید , هشت تایش در یک لوکیشن اتفاق می افتاد . یعنی کل فیلم در یک لوکیشن برقرار است . یکی از دلایلی هم که مردم دارند سینما را پس می زنند همین است که آن ها تنوع دوست دارند . ای کاش فیلم های ما کمی تنوع بیش تری داشته باشند .

شما در رده بازیگرانی قرار می گیرید که خاستگاهی اشرافی دارید و در نقش هایتان همیشه عصاره بالای شهر به چشم میخوارد . به نظرتان مهم ترین مولفه هایی که به ایجاد جذابیت در این قالب اشرافی منجر شد کدام است؟ چون در قالب یک یاغی جنوب شهری راحت تر می توان قند توی دل تماشاگر عام آب کرد تا در قالب یک جوان شیک و رمانتیک بالاشهری .

  • من از جنس مردم واقعی هستم , می فهممشان و درکشان می کنم . این اختلاف طبقاتی توی فیلم ها هم هیچ وقت به رخ مردم کشیده نشده است . من جنس مردم را می بینم و دوست دارم و از همان جنس بازی میکنم .

طنز عموما دشمن ابهتی است که قالب شخصیتی حوان اول به شدت به آن وابسته است . شما در بسیاری از نقشهای تان رگه های طنز و شوخ طبعی را اضافه می کنید یا اساسا نفش تان حالتی کمیک دارد . فکر نمیکنید این شیوه طنز آمیز به شمای تان در مقام قهرمان و شخصیت محوری داستان لطمه می زند و تاثیر وجوه جدی و رمانتیک و قهرمانانه پرسونای گلزار را کم رنگ می کند ؟

  • تا حالا که اتفاق نیافتاده و دلیلش این است که من طنز موقعیت را خیلی خوب میشناسم و ادعا می کنم جزو کسانی هستم که موقعیت شناس خوبی هستم . فیلم هایی مثل کما,شیش و بش,دو خواهر , توفیق اجباری , آتش بس و ... که از نظر استقبال مردم با موفقیت روبه رو شدند , همه نوعی طنز که مال من است را دارند . شیش و بش را خودم نوشتم . بقیه را هم که نگاه کنید همین است . حتی ساخت ایران . آن جنس بده بستان من و الناز شاکردوست , من و مهناز افشار , من و امین حیایی, من و رضا عطاران , این ها همه از جنس است که در وجود خود من هست . نه این که بگویم من این را خلق کردم . نه . در وجودم طنزی از جنس خاص است که من فقط ارائه اش کردم

سوال هم همین است  که این طنز با چه همراه میشود،چه فرمولی دارد,که گلزار می تواند هم قهرمان باشد هم مغرور هم نقش اول باشد و هم طنازی و شیطنت داشته باشد ؟ این ها معمولا کنار قهرمان و شخصیت محوری داستان قرار نمیگیرد

  • این دیگر دست خداست که گذاشته پست سر من و هر چه ارائه می کنم مردم استقبال می کنند . اول آن قهرمان را ارائه کردم و الان که با طنر قاطی شده باز مردم پذیرا می شوند . شاید اگر اول آن کاراکترهای در موقعیت طنز را ارائه می کردم به این شکلی میشد که شما می فرمایید .

در سینمای بعد از انقلاب چه کسانی بودند که میتوانید به آن ها بگویید جوان اول و در سال های اخیر چه چهره هایی به عنوان جوان اول وارد سینما ایران شدند ؟ آیا فکر می کنید بعد از شما دیگر جوان اولی نیامده ؟

  • خدا را شکر دهد پنجاهی ها در هر زمینه ای موفق بودند . مثلا در فوتبال نگاه کنید به علی دایی,علی کریمی , فرهاد مجیدی,مهدی مهدوی کیا,... در سینمای مان حیایی و .. .در دهه شصتی ها اتفاقی نیست . آن اتفاقی که باید باشد آن پدیده هایی که باید باشند نیستند . با کمال احترامی که برای بازیگران دهه شصتی قایلم و به نظرم خیلی بازیگران خوبی داریم اما آن اتفاق نیست . نشده که مرد صف بکشند و مشتاق باشند . تمام ورزشکاران درجه یک کشورمان در ورزشهای مختلف مثل تکواندو, وزنه برداری,کشتی و ... همه دهه پنجاهی هستند . چه اتفاقی دارد می افتاد من متوجه نمیشودم . خیلی هم دارم این چند وقت به این فکر میکنم که دهه پنجاه ها که دارند کنار می روند دهه بعد چه کسانی قرار است جایشان را بگیرند . مثلا آقای پورعرب و خانم کریمی,واقعا ستاره هایی بودند که مردم برایشان جلوی سینماها صف میکشیدند . مثل خیلی های دیگر از جمله خانم تهرانی, آقای جمشید هاشم پور . آقای هاشم پور واقعا متفاوت بودند . الان دیگر آن «آن» نیست.

آن نیست یا فیلم نامه ها دیگر طوری شده که قهرمان و نقش اول ندارد ؟

  • این میتواند یکی از دلایلش باشد . شاید یکی از دلایلش سیاست های غلط است . شاید یکی از دلایلش ممیزی هاست . شاید هزار و یک دلیل داشته باشد اما انگار نهایتا همه چیز دست به دست هم داده که دیگر اتفاق قابل توجهی نیفتد.

اگر الان از پوسته خودتان بیرون بیایید و از دور به محمدرضا گلزار,سوپر استار سینما, نگاه کنید , با توجه به همه سرمایه اجتماعی و هنری که در همه این سال ها روی شما گذاشته شده است و همه این سرمایه دراماتیکی که برای شما جمع شده و تلاشی که کردید,مراقبتی که از کارنامه کاریتان ,از فیزیک و ظاره و سلامت تان کردید و فکر می کنید آن جایی که باید باشید هستید ؟ در نقطه درست قرار دارید ؟

  • تنها آدمی که همه مردم به راحتی به خودشان اجازه می دهند او را قضاوت کنند و درباره اش نظر بدهند و با کوچک ترین حرکتی درباره اش حرف بزنند, شاید من هستم .

این یکی از ویژگی های ستاره بودن است . ستاره هر حرکت و رفتارش با بازتاب بیرونی مواجه میشود .

  • نه , ببینید گاهی مقداری آزار دهنده است . مثلا روزی یکی از دوستان نزدیکم زنگ زد گفت رضا دارم میروم به یکی از موسسات خیریه کودکان سر بزنم . این بچه ها در سن و سالی نیستند که تو را بشناسند و بفهمند ولی حضور تو پرسنل بیمارستان و خانواده های شان را آن قدر خوش حال میکند که این ها کلی انرژی میگیریند و سرحال میشوند و با روحیه بهتر به این بچه ها می رسند . با خودم گفتم چه قدر خوب . رفتیم برای این بچه ها خرید کردیم و خوراکی و گل این جور چیزها گرفتیم . سه طبقه بود و یک صبح تا ظهر طول کشید تا من همه را دیدم . بعد هم برگشتیم . خب من نباید با استفاده از شهرتم این جور مراکز را معرفی کنم و یک سری آدم را ترغیب به کمک به این عزیزان کنم ؟ برای همین آمدم چند ثانبه از این بازدید را در اینستاگرام گذاشتم که مردم ببینند . بعد برایم کامنت هایی گذاشتند که تو ریاکار هستی و از این حرف ها . اما من سال ها مشاور هنری سازمان بهزیستی استان تهران بودم . حکم هایش هم هست . شما تا الان می دانستید ؟

نه

  • خب الان میخواهم رسما اعلام کنم . من سالها مشاور هنری بهزیستی استان تهران بودم . بخواهید میدهم تمام حکم هایش را در همین شماره چاپ کنید . بدون اینکه جایی اعلام کنم همه را رفتم سر زدم . شما اندکی از آن را میبینید مثل شب چهارشنبه سوری که به آسایشگاهی رفتم و در کنار آن عزیزان بودم و ثانیه هایی از آن شب منتشر شد . تازه آن را هم با اجازه همان بچه ها می گذارم . چون گذاشتن آن فیلم ها و تماشای خوش حالی کردن شان آنها را خوشحال می کند . طی این همه سال نگذاشته بودم هیچ کس بداند . حالا وقتی هم چند ثانیه می گذارم که چهار نفر را ترغیب کنم می گویند ریاکار . این ها یک ذره آزار دهنده است . اما مردم را عاشقانه دوست دارم و خواهش میکنم این را حتما بنویسید . ممنوک که این چهارده سال من را عاشقانه حمایت کردید.

 

جایی که باید باشید هستید ؟ از این مسیر راضی هستید ؟

  • بله , از مسیری که طی کردم بسیار راضی هستم . البته خیلی از کارها را نباید میکردم که اگر نمیکردم خیلی بهتر میشد . من هم مثل همه شاید اگر به عقب برگردم در مواردی تجدید نظر کنم . میخواهم دو چیز قشنگ به خواننده های مجله «فیلم» یاد بدهم .. اول اینکه یک روز صبح از خواب بیدار شدیم,از صبح تا شب روزه سکوت بگیریم . یک صبح تا شب با هیچ کس صحبت نکنیم , حتی با خودمان در خلوتمان . دوم اینکه یک صبح تا شب قضاوت نکنیم . اگر یک بار توانستیم این کار را بکنیم خیلی اتفاق های خوب برایمان  می افتد